اصطلاحات انگلیسی مرتبط با اعضای بدن به عنوان بخشی از زبان انگلیسی در مهارت های مکالمه، نوشتار و شنیداری بسیار حائز اهمیت هستند. این اصطلاحات به شما امکان می دهند تا بتوانید در بحث های پزشکی، ورزشی، علوم زیستی و بسیاری موضوعات دیگر به صورت دقیق صحبت کنید. لذا، یادگیری این اصطلاحات و آشنایی با نام اعضای بدن به انگلیسی، برای ارتقای سطح زبانی شما بسیار حائز اهمیت است.
وقتی بیمار هستید یا زمانی که میخواهید از کسی سوالی در رابطه با بدن انسان بپرسید، باید بتوانید در مورد آن توضیح دهید تا متوجه شوند مشکل شما چیست. چه از طریق ایمیل، تلفن یا هر وسیله دیگری با پزشک، داروساز یا دوست خود باید صحبت کنید. بنابراین، دانستن اصطلاحات انگلیسی اعضای بدن و نحوه استفاده از آنها در مکالمه، ضروری است.
در این مقاله، به بررسی لیست کامل اعضای بدن به انگلیسی و اصطلاحات مرتبط با آنها می پردازیم. به این ترتیب، شما می توانید با یادگیری این اصطلاحات، به راحتی در مکالمات زبان انگلیسی شرکت کرده و به عنوان یک صحبت کننده ماهر به شمار بیایید.
اصطلاحات انگلیسی برای اعضای بدن
اصطلاحات انگلیسی مرتبط با اعضای بدن از سر تا پا شامل عبارات و واژگان مختلفی هستند که برای توصیف بخشهای مختلف بدن انسان استفاده میشوند. با یادگیری این اصطلاحات، میتوانید به راحتی قسمتهای مختلف بدن را شناسایی کنید و از آنها در مکالمات خود استفاده کنید. در ادامه به معرفی برخی از اصطلاحات انگلیسی برای اعضای بدن میپردازیم:
- Head (سر): بالای بدن و در بالای گردن قرار دارد و مغز را در بر میگیرد.
- Face (صورت): شامل چشمها، بینی، دهان و گوشها است.
- Eye (چشم): عضو حسی است که به رنگ و نور حساس است و برای دیدن استفاده میشود.
- Nose (بینی): عضوی است که برای بو کردن و تنفس استفاده میشود.
- Mouth (دهان): بازوی بالایی لولهای است که برای خوردن، نوشیدن و صحبت کردن استفاده میشود.
- Ear (گوش): عضو حسی است که برای شنیدن صدا استفاده میشود.
- Neck (گردن): قسمتی از بدن است که سر را به بدن متصل میکند.
- Shoulder (شانه): بخشی از بدن است که سر را به بازو متصل میکند.
- Arm (بازو): قسمتی از بدن که از شانه تا مچ دست دراز میشود.
- Elbow (آرنج): نقطه اتصال بین بازو و پایین بازو که قابل خم شدن است.
- Forearm (ساعد): قسمتی از بازو که از آرنج تا مچ دست است.
- Wrist (مچ دست): نقطه اتصال بین ساعد و دست است.
- Hand (دست): شامل پنج انگشت و کف دست است.
Finger (انگشت): بخشی از دست که شامل پنج انگشت (thumb، index finger، middle finger، ring finger و little finger) است و برای گرفتن و نگهداری اشیاء استفاده میشود.
Hip (زانو): قسمتی از بدن که بازوی پایینی را به بالای پایینی متصل میکند. Thigh (ران): قسمتی از بدن که از بازوی پایینی تا زانو دراز میشود. Knee (زانو): نقطه اتصال بین ران و ساق پا که قابل خم شدن است. Calf (ساق پا): قسمتی از بازوی پایینی که از زانو تا قسمت بالای پاشنه دراز میشود. Ankle (مچ پا): نقطه اتصال بین ساق پا و پاشنه است. Foot (پا): قسمتی از بدن که شامل پاشنه، طرف پایی، و انگشتان پا است و برای حرکت و ایستادن استفاده میشود.
در مکالمات روزمره، استفاده از این اصطلاحات برای توصیف و شناسایی بخشهای مختلف بدن انسان بسیار مهم است. همچنین، ممکن است در برخی مواقع برای توضیح وضعیت یا درد در یک قسمت از بدن نیز به این اصطلاحات نیاز داشته باشیم.
در جدول زیر لیست کامل اعضای بدن به انگلیسی آمده است:
عضو بدن | معادل انگلیسی |
---|---|
سر | head |
صورت | face |
چشم | eye |
بینی | nose |
دهان | mouth |
گوش | ear |
گردن | neck |
شانه | shoulder |
بازو | arm |
آرنج | elbow |
ساعد | forearm |
مچ دست | wrist |
دست | hand |
انگشت | finger |
ناخن | nail |
سینه | chest |
شکم | stomach |
کمر | waist |
باسن | hip |
پا | leg |
ران | thigh |
زانو | knee |
ساق پا | calf |
پاشنه | ankle |
پای | foot |
انگشت پای | toe |
مثال برای اصطلاحات انگلیسی اعضای بدن
HAIR – The fine threadlike strands growing from skin, especially on a person’s head.
مو – رشتههای نخ مانندی که از پوست، به خصوص روی سر فرد رشد میکنند.
- Your brother pulled my hair really hard, and now my head hurts!
- برادرت موهامو خیلی محکم کشید و الان سرم درد میکنه!
HEAD – The uppermost part of the human body, containing the brain, mouth and sense organs.
سر – بالاترین قسمت بدن انسان است که شامل مغز، دهان و اندامهای حسی است.
- I accidentally walked into the door and hit my head really hard! It feels sore now.
- تصادفا وارد در شدم و ضربهای محکم به سرم زدم! الان احساس درد میکنه.
FOREHEAD – The part of the face above the eyebrows.
پیشانی – قسمتی از صورت که بالای ابروها قرار دارد.
- I have a lot of spots on my forehead, because I eat too many sugary sweets.
- من لکهای زیادی روی پیشانیام دارم، چون شیرینیهای شیرین زیاد میخورم.
EYEBROW – The strip of hair growing above a person’s eye socket.
ابرو – نوار مویی که بالای حدقه چشم فرد رشد میکند.
- He raised his eyebrow in a questioning gesture.
- ابرویش را با یک حرکت سوالی بالا انداخت.
EYELASH – The short curved hairs growing on the edge of a person’s eyelid, serving to protect the eyes from dust particles.
مژه – موهای منحنی کوتاهی که روی لبه پلک افراد رشد میکنند و از چشمها در برابر ذرات گرد و غبار محافظت میکنند.
- My eyelashes are falling out from using too much mascara!
- مژههایم در اثر استفاده زیاد از ریمل میریزند!
EYELID – The upper and lower folds of skin that cover the eye when closed.
پلک – چینهای فوقانی و تحتانی پوست که در صورت بسته شدن چشم را میپوشاند.
- My eyelids feel very heavy; I am so sleepy, that I cannot keep my eyes open any longer…
- احساس میکنم پلکهای من بسیار سنگین است. آنقدر خوابم میآید که دیگر نمیتوانم چشمانم را باز نگه دارم…
EYE – Globular organs in the head through which we see; the visible part typically almond-shaped on animals with eyelids.
چشم – اندامهای کروی در سر که از طریق آنها میبینیم. قسمت قابل مشاهده معمولاً بادام شکل در حیوانات پلکدار است.
- My cat is blind in one eye.
- گربه من از یک چشم نابیناست.
CHEEK – Either side of the face, below the eye.
گونه – در هر طرف صورت، زیر چشم.
- Ouch! I just bit the inside of my cheek by chewing my food too fast.
- آخ! من فقط با جویدن خیلی سریع غذا، داخل گونهام را گاز گرفتم.
JAW – Upper and lower bony structures that move when talking or eating, forming the framework of the mouth and containing the teeth.
فک – ساختارهای استخوانی بالا و پایین که هنگام صحبت کردن یا غذا خوردن حرکت میکنند و چارچوب دهان را تشکیل میدهند و دندانها در آن قرار میگیرند.
- I have a stiff jaw because someone punched my face yesterday.
- فکم سفت شده چون دیروز یکی به صورتم مشت زد.
NOSE – The part projecting above the mouth on the face of a person, containing the nostrils and used for breathing and smelling.
بینی – قسمتی که بالای دهان بر روی صورت فرد بیرون میزند و حاوی سوراخهای بینی است و برای تنفس و بوییدن استفاده میشود.
- Last week, two burglars stole my wallet and phone, then punched me in my face and broke my nose, because I tried to stop them!
- هفته گذشته دو سارق کیف و گوشی من را دزدیدند، بعد مشت به صورتم زدند و بینیام را شکستند، چون سعی کردم جلویشان را بگیرم!
NOSTRIL – The two openings of the nasal passage that admit air into your lungs and allow you to smell.
سوراخ بینی – دو دهانه مجرای بینی که هوا را وارد ریههای شما میکند و به شما امکان میدهد بو کنید.
- There is blood coming out of my nostrils and I’m not sure why!
- خون از سوراخهای بینیام بیرون میآید و نمیدانم چرا!
LIPS – The two fleshy parts that form the upper and lower edges of the opening of the mouth.
لب – دو قسمت گوشتی که لبههای بالایی و پایینی دهانه دهان را تشکیل میدهند.
- My lips are very dry because I feel thirsty. Can I have some water please?
- لبهایم خیلی خشک شده چون احساس تشنگی میکنم. ممکن است مقداری آب به من بدهید؟
TOOTH (singular) / TEETH (plural) – Hard enamel-coated structures in the jaws of most vertebrates, used for biting and chewing.
دندان (مفرد) / دندان (جمع) – ساختارهای سخت پوشیده شده با مینای دندان در فک اکثر مهرهداران که برای گاز گرفتن و جویدن استفاده میشود.
- I cracked my tooth on a hard nut! I need to visit a dentist.
- دندونم رو با مغز سفت شکستم! باید به دندانپزشک مراجعه کنم.
TONGUE – The fleshy muscular organ in the mouth of a mammal, used for tasting, licking, swallowing and (in humans) articulating speech.
زبان – اندام ماهیچهای گوشتی در دهان پستانداران که برای چشیدن، لیسیدن، بلعیدن و (در انسان) سخن گفتن استفاده میشود.
- I bit down on my tongue while eating French fries, and now it is bleeding!
- موقع خوردن سیبزمینی سرخ کرده زبانم را گاز گرفتم و الان خونریزی میکند!
MOUTH – The opening in the lower part of the human face, surrounded by the lips, through which food is taken, and from which speech and other sounds are emitted.
دهان – دهانهای در قسمت تحتانی صورت انسان که توسط لبها احاطه شده است و با آن غذا خورده میشود و گفتار و سایر صداهای آن خارج میشود.
- I ate some very spicy food and now my mouth is burning!
- یه غذای خیلی تند خوردم الان دهنم میسوزه!
CHIN – The protruding part of the face below the mouth, formed by the apex of the lower jaw.
چانه – قسمت بیرون زده صورت در زیر دهان که راس فک پایین را تشکیل میدهد.
- I have a big mosquito bite on my chin.
- من نیش پشه بزرگی روی چانهام دارم.
THROAT – The passage that leads from the back of the mouth of a person or animal to the stomach, or to the lungs.
گلو – گذرگاهی که از پشت دهان شخص یا حیوان به معده یا ریهها منتهی میشود.
- I have a sore throat and cannot swallow food properly.
- من گلو درد دارم و نمیتوانم غذا را به درستی قورت دهم.
FACE – The front part of a person’s head, from the forehead to the chin.
صورت – قسمت جلویی سر فرد، از پیشانی تا چانه.
- You should wash your face thoroughly with soap every day.
- شما باید هر روز صورت خود را به طور کامل با صابون بشویید.
NECK – The part of a person’s body connecting the head to the rest of the body.
گردن – قسمتی از بدن فرد که سر را به بقیه بدن متصل میکند.
- I was wearing a necklace around my neck this morning and now it’s gone! I think I lost it in the park…
- امروز صبح یه گردنبند به گردنم انداخته بودم و الان نیست! فکر کنم تو پارک گمش کردم…
SHOULDER – The upper joint of the human arm and the part of the body between this and the neck.
شانه – مفصل فوقانی بازوی انسان و قسمتی از بدن که بین آن و گردن قرار دارد.
- I think I broke my shoulder while exercising. It hurts to move my arm!
- فکر کنم موقع ورزش کتفم شکست. دستم را که تکان میدهم درد میگیرد!
FINGERNAIL – The flattish hard part on the upper surface of the tip of each finger.
ناخن انگشت – قسمت سخت مسطح در سطح بالایی نوک هر انگشت.
- I got my finger stuck in the door and my fingernail broke.
- انگشتم به در گیر کرد و ناخنم شکست.
FINGER – Each of the four slender jointed parts attached to either hand.
انگشت – هر یک از چهار قسمت باریک مفصلی که به هر دو دست متصل است.
- I accidentally cut my finger while chopping vegetables.
- در حین خرد کردن سبزیجات به طور تصادفی انگشتم را بریدم.
THUMB – The short, thick first digit of the human hand, set lower and apart from the other four.
انگشت شست – اولین انگشت کوتاه و کلفت دست انسان که در پایینتر و جدا از چهار عدد دیگر قرار دارد.
- He pricked my thumb with a needle.
- با سوزن به انگشت شستم ضربه زد.
PALM – The inner surface of the hand between the wrist and fingers.
کف دست – سطح داخلی دست بین مچ دست و انگشتان.
- He held the spider in the palm of his hand.
- عنکبوت را دردستش گرفت.
HAND – The end part of a person’s arm beyond the wrist, including the palm, fingers and thumb.
دست – قسمت انتهایی بازوی فرد در آن سوی مچ، شامل کف دست، انگشتان و شست.
- He held my hand tightly all the way to the station.
- در تمام مسیر تا ایستگاه دستم را محکم گرفته بود.
WRIST – The joint connecting the hand with the forearm.
مچ – مفصلی که دست را به ساعد وصل میکند.
- I broke my wrist playing badminton last week.
- من هفته گذشته هنگام بازی بدمینتون مچ دستم شکست.
FOREARM – The part of a person’s arm extending from the elbow to the wrist.
ساعد – بخشی از بازوی شخص که از آرنج تا مچ امتداد دارد.
- My forearms feel sore after rock climbing today!
- امروز بعد از صخره نوردی ساعدم درد میکند!
ELBOW – The joint between the forearm and the upper arm.
آرنج – مفصل بین ساعد و بازو.
- He rammed his elbow into my ribs!
- آرنجش را به دندههایم زد!
UPPER ARM – The part of the arm between the elbow and shoulders.
بالای بازو – قسمتی از بازو بین آرنج و شانهها.
- My upper arms are sore after that tug-of-war game!
- بعد از اون بازی طنابکشی بالای بازوم درد میکنه!
ARM – Each of the two upper limbs of the human body from the shoulder to the hand.
بازو – هر یک از دو اندام فوقانی بدن انسان از شانه تا دست.
- She held her newborn baby in her arms for the first time.
- او برای اولین بار نوزاد خود را در آغوش گرفت.
CHEST – The front surface of a person’s body between the neck and the abdomen.
سینه – سطح جلویی بدن فرد بین گردن و شکم.
- My chest hurts a lot every time I cough.
- هر بار که سرفه میکنم سینهام به شدت درد میکند.
STOMACH – The internal organ in which most of the food digestion occurs.
معده – اندام داخلی که بیشتر هضم غذا در آن انجام میشود.
- I feel sick in my stomach; I think I ate too much cake!
- تو شکمم احساس بدی دارم؛ فکر کنم خیلی کیک خوردم!
BACK – The rear surface of the human body from the shoulders to the hips.
پشت – سطح پشتی بدن انسان از شانهها تا باسن.
- If you don’t do sit-ups properly, you could injure your back.
- اگر دراز و نشست را به درستی انجام ندهید، ممکن است به کمر خود آسیب برسانید.
WAIST – The part of the human body below the chest and above the hips.
کمر – قسمتی از بدن انسان در زیر سینه و بالای باسن.
- That dress really shows off your lovely waist.
- آن لباس واقعا کمر دوست داشتنی شما را نشان میدهد.
ABDOMEN – The part of the body containing the digestive organs. In humans, it is bounded by the diaphragm and the pelvis.
شکم – قسمتی از بدن که شامل اندامهای گوارشی است. در انسان توسط دیافراگم و لگن محدود میشود.
- She felt a sharp pain in her abdomen every time she moved.
- هر بار که حرکت میکرد، درد شدیدی در شکم خود احساس میکرد.
HIPS – A projection of the pelvis and upper thigh bone on each side of the human body.
HIPS – برآمدگی لگن و استخوان بالای ران در هر طرف بدن انسان.
- Women generally have wider hips than men.
- زنان معمولا باسن پهنتری نسبت به مردان دارند.
BOTTOM – The buttocks; two round fleshy parts that form the rear area of a human trunk.
BOTTOM – باسن؛ دو قسمت گوشتی گرد که قسمت پشتی بدن انسان را تشکیل میدهند.
- He slipped on the icy road and fell flat on his bottom.
- او در جاده یخی لیز خورد و با باسن روی زمین افتاد.
LEG – Each of the limbs on which a person or animal walks and stands.
پا – هر یک از اندامهایی که شخص یا حیوان روی آن راه میرود و میایستد.
- I broke my leg in a motorbike accident.
- در تصادف با موتور پایم شکست.
THIGH – The part of the human leg between the hip and the knee.
ران – قسمتی از پای انسان بین لگن و زانو.
- My thighs are very sore after running that marathon!
- ران من بعد از دویدن در آن ماراتن خیلی درد میکند!
KNEE – The joint between the thigh and the lower leg in humans.
زانو – مفصل بین ران و ساق پا در انسان.
- I damaged my left knee while playing football last week.
- هفته گذشته درحین بازی فوتبال به زانوی چپم آسیب دیدم.
CALF – The fleshy part at the back of a person’s leg below the knee.
ساق پا – قسمت گوشتی پشت پای یک فرد زیر زانو.
- I have very strong calf muscles because I run a lot.
- من عضلات ساق پا خیلی قوی دارم چون زیاد میدوم.
SHIN – The front of the leg below the knee.
ساق پا – جلوی ساق زیر زانو.
- She kicked me on my shin with her pointy high heeled shoes!
- با کفشهای پاشنه بلندش لگد به ساق پام زد!
ANKLE – The joint connecting the foot with the leg.
مچ پا – مفصلی که پا را به ساق متصل میکند.
- I twisted my ankle yesterday; it is still really swollen.
- دیروز مچ پایم پیچید؛ هنوز واقعا متورم است.
HEEL – The back part of the foot below the ankle.
پاشنه – قسمت پشتی پا در زیر مچ پا.
- I accidentally stepped on some broken glass, and I think there is still a tiny piece stuck in my heel.
- من تصادفاً روی چند شیشه شکسته پا گذاشتم و فکر میکنم هنوز یک تکه کوچک در پاشنه پام گیر کرده است.
FOOT (Singular) / FEET (Plural) – The lower extremity of the leg, below the ankle, on which a person stands or walks.
پا (مفرد) / پا (جمع) – اندام تحتانی ساق پا، زیر مچ پا، که شخص روی آن میایستد یا راه میرود.
- My feet feel squashed; these shoes are too tight for me.
- احساس میکنم پاهایم فشرده شدهاند. این کفشها برای من خیلی تنگ هستند.
TOE – Any of the five digits at the end of a human foot.
انگشت پا- هر یک از پنج رقم انتهای پای انسان.
- He cut his big toe on a sharp stone.
- انگشت شست پایش را روی سنگی تیز برید.
TOENAIL – The nail at the tip of each toe.
ناخن پا – ناخن در نوک هر انگشت پا.
- I need to cut my toenails; they are so long now!
- باید ناخنهای پایم را کوتاه کنم. الان خیلی طولانی شدهاند!
BLOOD – The red liquid that circulates in the arteries and veins of humans, carrying oxygen to and carbon dioxide from the tissues of the body.
خون – مایع قرمز رنگی که در شریانها و سیاهرگهای انسان گردش میکند و اکسیژن را به بافتهای بدن میبرد و دیاکسید کربن را از آنها میبرد.
- I donate blood every year to help other people.
- من هر سال برای کمک به دیگران خون اهدا میکنم.
BONE – Any of the pieces of hard, whitish tissue making up the human skeleton.
استخوان – هر یک از تکههای بافت سفت و سفید رنگ اسکلت انسان را تشکیل میدهد.
- I am very lucky that I survived the accident, and didn’t break any bones!
- من خیلی خوش شانس هستم که از تصادف جان سالم به در بردم و هیچ استخوانی نشکنم!
MUSCLE – A band or bundle of fibrous tissue that has the ability to contract, producing movement in or maintaining the position of parts of the body.
عضله – نوار یا دستهای از بافت فیبری که توانایی انقباض، ایجاد حرکت در قسمتهایی از بدن یا حفظ موقعیت آن را دارد.
- I think I might have pulled a muscle in my leg from running too much.
- فکر میکنم ممکن است عضله پایم براثر دویدن زیاد کشیده شده باشد.
SKIN – The thin layer of tissue forming the natural outer covering of the body of a person.
پوست – لایه نازکی از بافت که پوشش طبیعی بیرونی بدن فرد را تشکیل میدهد.
- My skin is sunburnt because I fell asleep on the beach yesterday!
- پوستم آفتاب سوخته چون دیروز تو ساحل خوابم برد!
LEFT – on, toward or relating to the side of a human body that is to the west when the person is facing north.
سمت چپ بدن – روی، جلو یا مربوط به سمت غرب بدن انسان است، زمانی که فرد رو به شمال است.
- I can’t see clearly in my left eye.
- با چشم چپم واضح نمیبینم.
RIGHT – on, toward or relating to the side of a human body that is to the east when the person is facing nort
سمت راست بدن انسان- روی، جلو یا مربوط به سمت شرق بدن انسان است، زمانی که فرد رو به شمال است.
- My right-hand thumb is swollen because a bee stung me!
- شست دست راستم به خاطر نیش زدن زنبور به من ورم کرده است!
JOINT – A structure in the body at which two parts of the skeleton are fitted together.
مفصل – ساختاری در بدن که در آن دو قسمت از اسکلت به هم متصل میشوند.
- My joints have been aching since I ran the London Marathon.
- از زمانی که در ماراتن لندن دویدم مفاصلم درد میکنند.
10 مترادف منحصر به فرد برای اعضای معمول بدن
بدن ما، ماشین شگفتانگیزی با میلیونها قطعه است که همه به نوعی با هم کار میکنند تا ما را زنده نگه دارند. از سر تا انگشتان پا، قسمتهایی کوچک و بزرگ، درون و بیرون وجود دارد که احتمالاً هیچگاه نام بسیاری از آنها را نشنیدهاید.
به عنوان مثال، آیا میدانستید که یک انفباکس آناتومیک (anatomical snuffbox) دارید؟ بعداً در مورد آن بیشتر توضیح میدهیم، اما حتی رایجترین اعضای بدنی که میشناسیم و دوست داریم، اغلب نامهای جایگزینی دارند که احتمالاً نمیدانید. برخی از این نامها علمی، برخی عامیانه هستند. اما بسیاری از آنها کلمات جذابیرهستند که میتوانید در مکالمات خود استفاده کنید. در ادامه به برخی از آنها شاره کردهایم.
لغت جایگزین آرنج دست (Ancon)
اگر ورزش میکنید ممکن است تابحال ancon یا برآمدگی آرنج (elbow) دست شما آسیب دیده باشد. کلمه ancon از کلمه یونانی برای elbow، ank?n گرفته شده است.
کلمه elbow بسیار قدیمیتر است و اولین شواهدی از آن مربوط به 1000 سال قبل است. این کلمه به کلمه انگلیسی قدیمی elnboga برمیگردد که به معنای “خم شدن ساعد” است.
لغت جایگزین سوراخ بینی (nostril)
به جای اینکه به کسی بگویید چیزی از سوراخ بینی او (nostril) آویزان شده است، میتوانید کمی محترمانهتر رفتار کنید و به او بگویید که:
Check their naris.
سوراخ بینی خود را بررسی کند.
naris یک کلمه در زبان انگلیسی در سالهای 1685-1695 استفاده میشده است. این کلمه از واژه لاتین n?ris گرفته شده است.
اولین شواهدی از کلمه nostril را میتوان قبل از سال 1000 دید. این کلمه از کلمه انگلیسی قدیمی nosterl که گونهای از کلمه nothyrl آمده است. این کلمه از کلمات nosu (“nose”) و thyrel (“hole”) گرفته شده است.
لغت جایگزین برآمدگی پیشانی میان دو ابرو (nostril)
اگر ابروهای پیوسته (unibrow) دارید، حتما به glabella خود توجه کردهاید. این ناحیه بین ابروها ، درست بالای بینی شماست.
اولین شواهد استفاده از این کلمه به سالهال 1590-1600 برمیگردد. از کلمه لاتین glaber به معنای “بدون مو، صاف” آمده است. این بدان معناست که حتی در آن زمان unibrows مد نبودند.
لغت جایگزین گودی زیر بغل (axilla)
اگر کسی که میشناسید کمی بدنش بو میدهد، ممکن است بخواهید به او بگویید که کمی بیشتر از دئودورانت برای زیر بغل (axilla) یا هر دو زیر بغل خود (axillae) استفاده کند.
اولین شواهد از استفاده از axilla در انگلیسی را میتوان در حدود سالهای 1610-20 پیدا کرد، که این واژه را از کلمه لاتین وام گرفته است.
Armpit یک کلمه قدیمی است که اولین شواهد آن به انگلیسی میانه در حدود سالهای 1300-1350 برمیگردد. این کلمه از ترکیب دو کلمه arm و pit ساخته شده است.
لغت جایگزین شست پا (hallux)
زمانی که hallux یا شست چای شما ضربه میخورد، خیلی درناک میشود. شاید در این حالت بهتر باشد به جای استفاده از کلمه big toe از hallux استفاده شود.
اولین شواهد از آن به سالهای 1825-1835 برمیگردد که از کلمه لاتین hallus مشتق شده است.
قدمت کلمه toe به قبل از سال 900 برمیگردد که از کلمه انگلیسی قدیم t آمده است.
لغت جایگزین انگشت شست (pollex)
اگر رئیستان انگشت شستش را دو بار به شما نشان بدهد، میدانید که کار خود را خوبی انجام دادهاید. pollices جمع کلمه pollex است که به معنای انگشت شست است. زبان انگلیسی این کلمه را از لاتین در سالهای 1825-1835 وام گرفته است.
قدمت کلمه thumb به قبل از سال 900 برمیگردد. این کلمه شبیه کلمه لاتین tumre است که به معنای تورم (tumor) است.
لغت anatomical snuffbox
anatomical snuffbox برای ” فرورفتگی مثلثی شکل در پشت دست بین انگشت شست و اشاره” استفاده میشود. قبلا برای نگه داشتن تنباکو قبل از اینکه مردم آن را بو کنند، استفاده میشد.
مروری بر اصطلاحات انگلیسی اعضای بدن
در این مقاله سعی شد که اصطلاحات انگلیسی اعضای بدن را با هم مرور کنید تا دایره لغاتتان در انگلیسی گستردهتر شود. تصور کنید که در یک کشور انگلیسی زبان هستید و برای مثال باید به پزشک مراجعه کنید. یکی از مهمترین مواردی که باید در مورد آن صحبت کنید این است که مشکل در کجای بدن شماست. به همین دلیل، مهم است که نام اعضای مختلف بدن را به زبان انگلیسی به خاطر بسپارید.
البته اصطلاحان انگلیسی اعضای بدن این نه تنها در زمان مراجعه به پزشک، مفید خواهد بود، بلکه در گفتار غیررسمی نیز بسیار کاربردی هستند. زیرا اصطلاحات انگلیسی زیادی وجود دارد که به اعضای بدن اشاره دارد و درک آنها به شما کمک میکند تا در زبان پیشرفت کنید.
آیا به لغتی برخورد گردهاید که معنی آن را نمیدانید؟ حتما آن را در زیر همین صفحه در بخش نظرات با ما در میان بگذارید. ما به شما معنی و کاربرد آن را خواهیم گفت.
سوالهای متداول در زمینه اصطلاحات انگلیسی اعضای بدن
اهمیت یادگیری اصطلاحات مربوط به اعضای بدن چیست؟
وقتی بیمار هستید یا زمانی که میخواهید از کسی سوالی در رابطه با بدن انسان بپرسید، باید بتوانید در مورد آن توضیح دهید تا متوجه شوند مشکل شما چیست. چه از طریق ایمیل، تلفن یا هر وسیله دیگری با پزشک، داروساز یا دوست خود باید صحبت کنید. بنابراین، دانستن اصطلاحات انگلیسی اعضای بدن و نحوه استفاده از آنها در مکالمه، ضروری است.
چگونه میتوان مفهوم اصطلاحات را فراگرفت؟
یادگیری و تسلط پیدا کردن بر اصطلاحات انگلیسی کار آسانی نیست زیرا معنی اصلی آنها هیچ شباهتی به چیزی که فکر میکنیم و تحت الفظی ترجمه میکنیم ندارد، این اصطلاحات به طور مستقیم ترجمه و معنی نمیشوند و هر کلمه معنی اصلی خودش را ندارد و میباست به جای توجه به معنی تک تک کلمات به معنی کل جمله و جایگاه استفاده از آنها توجه کرد و آنها را فراگرفت.
مهمترین منابع یادگیری اصطلاحات انگلیسی کدامند؟
یکی از مهترین و کاربردی ترین منابع یادگیری اصطلاحات انگلیسی که در جهت درک بیشتر آن بسیار حائز اهمیت میباشد دیدن فیلم است یکی دیگر از منابع یادگیری اصطلاحات انگلیسی Phrase Finder میباشد که این امکان را به شما خواهد داد تا اصطلاحاتی را که در روز آنها را شنیدهاید در این دیکشنری آنلاین بررسی کنید
بهترین آموزشگاه برای یادگیری اصطلاحات انگلیسی کدام است؟
در دورههای جنرال زبان انگلیسی موسسه تخصصی زبان کوییک، مهمترین و پرکاربردترین اصطلاحات زبان انگلیسی با متد و روشهای منحصربه فرد به نحوی آموزش داده میشود که نیاز به حفظ کردن آنها نیست، گویی با زبان مادری خود آمیخته گشته و به طور ناخودآگاه بخشی از زبان شما خواهند شد.
مطالب مرتبط
این نوشته چقدر مفید بود؟
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 8 میانگین: 3.1]