با آموزش لغات پرکاربرد زبان انگلیسی کاملا روان می توانید صحبت، بنویسید و گوش کنید. ما در این مقاله قصد داریم شما را با تعداد زیادی از لغات پرکاربرد زبان انگلیسی آشنا کنیم تا بتوانید با تمرین، سطح زبانی خود را تقویت نمایید.
اهمیت آموزش لغات پرکاربرد زبان انگلیسی
وقتی صحبت از یادگیری زبان انگلیسی می شود، واژگان مهم ترین بخش یادگیری هستند. بدون کلمات، شما نمی توانید بخوانید، بشنوید، صحبت کنید یا بنویسید. با این حال، آیا تا به حال از خود پرسیده اید: چند کلمه باید یاد بگیرم تا به زبان انگلیسی مسلط شوید؟
بیایید نگاهی به فرهنگ لغت بیندازیم، متوجه می شوید که حدود 470000 کلمه مختلف در زبان انگلیسی وجود دارد. اگر روزی 20 کلمه یاد بگیرید، 60 سال طول می کشد تا همه آنها را به خاطر بسپارید.
خوشبختانه، برای اینکه به زبان انگلیسی مسلط شوید، لازم نیست همه آنها را یاد بگیرید. آمریکایی ها از 2500 تا 3000 کلمه رایج در زندگی روزمره خود استفاده می کنند. اگر این 3000 کلمه رایج را بدانید، می توانید حداقل 95 درصد از تمام مکالمات، ایمیل ها، روزنامه ها و کتاب ها را درک کنید.
موثرترین راه برای یادگیری کلمات انگلیسی چیست؟
برای یادگیری زبان و لغات باید به مثال های واژگان در جملات دقت نمایید. وقتی صحبت از یادگیری واژگان انگلیسی می شود، مهم ترین چیزی که باید روی آن تمرکز کنید جملات مثالی هستند. زیرا این جملات به شما کمک می کنند تا تمام مهارت های انگلیسی خود را از جمله دایره واژگانی، شنیدن، صحبت کردن، خواندن و نوشتن را بهبود دهید.
چگونگی یادگیری لغات زبان انگلیسی
لغات: یادگیری لغت در مثال و کانتنت به شما کمک می کند تا معنی کلمه را به درستی درک کنید و آن را عمیقاً به خاطر بسپارید. زیرا شما کلمه را در متن می بینید و با کاربرد آن آشنا می شوید.
نکته: در حین آموزش لغات پرکاربرد زبان انگلیسی اگر آنها را در مثال ببینید نتایج بهتری بدست خواهید آورد.
صحبت کردن و نوشتن: همچنین با صحبت کردن و نوشتن شما یاد خواهید گرفت که چگونه از یک کلمه و لغت در جملات استفاده کنید. چگونه آن را به کلمات دیگر وصل کنید تا جملات انگلیسی درستی تولید کنید. برای هر جمله ای که می شنوید یا می خوانید، می توانید دوباره از آن (یا بخشی از آن) برای تولید جمله صحیح خود استفاده نمایید.
گرامر: شما گرامر انگلیسی را به طور طبیعی یاد می گیرید. برای تولید یک جمله لازم نیست به قوانین دستور زبان فکر کنید. عبارات و جملات به طور طبیعی در ذهن شما ظاهر می شوند و همه آنها صحیح هستند. شما گرامر را درست مانند یک انگلیسی زبان درک می کنید. پس گرامر را مانند لغات در جملات و مثال ها بیابید.
بهترین شیوه آموزش لغات پرکاربرد زبان انگلیسی
اگر می خواهید انگلیسی را روان صحبت کنید، با گوش یاد بگیرید نه با چشم. یادگیری زبان انگلیسی را می توان به دو بخش ورودی و خروجی تقسیم کرد. ورودی شامل خواندن و گوش دادن است در حالی که خروجی شامل نوشتن و صحبت است. هرچه ورودی بیشتری دریافت کنید، خروجی بیشتری می توانید تولید کنید.
در ادامه قصد داریم به شما راضی بزرگ و پر اهمیت را بگوییم. شاید تا به حال آنرا نشنیده باشید.
- اگر می خواهید انگلیسی را خوب بنویسید، روی خواندن تمرکز کنید. هر چه بیشتر بخوانید، بهتر می نویسید.
- اگر می خواهید انگلیسی را خوب صحبت کنید، روی گوش دادن تمرکز کنید. گوش دادن کلید صحبت کردن عالی انگلیسی است.
بنابراین، اگر می خواهید صحبت کردن و شنیدن خود را بهبود بخشید، باید به لغات در جملات مثالی گوش دهید و مدام تکرار نمایید. برای این منظور باید هر جمله مثالی که می بینید همراه با صدا باشد.
اهمیت تکرار در آموزش لغات پرکاربرد زبان انگلیسی
اگر می خواهید در آموزش لغات پرکاربرد زبان انگلیسی به سرعت مسلط شوید و تمام لغات را به آسانی به کار ببرید باید لغات را در جمله ببینید و به صورت مداوم آن را تکرار نمایید. با چند بار تکرار مسلما فراموش خواهید کرد.
برای صحبت کردن به زبان انگلیسی به شکل راحت، روان و خودکار تنها کاری که باید انجام دهید تکرار و تکرار است تا عمیقا زبان را بیاموزید.
این بدان معناست که باید به هر جمله مثالی چندین و چند بار گوش دهید تا زمانی که به آن مسلط شوید. فقط یک بار یا چند بار گوش دادن کافی نیست زیرا خیلی زود فراموش خواهید کرد.
نکته: تکرار راز تسلط به زبان انگلیسی است.
ممکن است بدانید که چگونه از یک کلمه برای ساختن یک جمله صحیح استفاده کنید، اما نکته اینجاست: آیا می توانید آن را سریع، آسان و خودکار استفاده کنید؟
اگر پاسخ منفی است، باید بیشتر تکرار کنید. شما باید بارها و بارها به آن جمله مثالی گوش دهید.
این راز ساده را نادیده نگیرید. به این ترتیب می توانید با آموزش لغات پرکاربرد زبان انگلیسی به سرعت به صحبت کردن خودکار دست یابید.
در ادامه این مقاله به آموزش 3000 کلمه پر کاربرد در زبان انگلیسی خواهیم پرداخت. تنها کافی است این لغات را یاد بگیرید تا به راحتی صحبت کنید.
ability | توانایی |
abandon | رها کردن |
able | قادر است |
abortion | سقط جنین |
about | در باره |
abroad | خارج از کشور |
absolute | مطلق |
Absence | غیبت |
abuse | سو استفاده کردن |
academic | علمی |
accompany | همراهی کردن |
accomplish | نجام دادن |
according | با توجه |
account | حساب |
accurate | دقیق |
accuse | متهم کردن |
achieve | رسیدن |
achievement | دستاورد |
acid | اسید |
acknowledge | اذعان |
acquire | بدست آوردن |
across | ان سو |
act | عمل |
active | فعال |
actor | بازیگر مرد |
actress | بازیگر زن |
actual | حقیقت |
actually | در واقع |
Ad | آگهی |
adapt | سازگار شدن |
add | اضافه کردن |
addition | علاوه بر این |
Address | نشانی |
adjust | تنظیم کردن |
adjustment | تنظیم |
administration | مدیریت |
administrator | مدیر |
admire | تحسین |
admission | پذیرش |
admit | قرار کردن |
adopt | قبول کردن |
adult | بالغ |
Advance | پیشرفته |
advice | آگاهی |
adviser | آگاهی دهنده |
affect | تاثیر |
afford | استطاعت داشتن |
after | بعد |
afternoon | بعد از ظهر |
advanceagain | دوباره |
against | در برابر |
age | سن |
agency | اژانس |
Agree | موافق |
ahead | رو به رو |
aim | هدف |
air | هوا |
aircraft | هواپیما |
airline | شرکت هواپیمایی |
Album | آلبوم |
ally | متحد |
alter | اصلاح کردن |
alone | تنها |
alternative | متناوب |
always | همیشه |
Amazing | شگفت انگیز |
allowamong | اجازه در میان |
amount | میزان |
analysis | تحلیل و بررسی |
analyst | تحلیلگر |
ancient | قدیمی |
anger | خشم |
animal | حیوان |
angry | عصبانی |
announce | اعلام |
annual | سالانه |
another | یکی دیگر |
Anymore | دیگر |
anniversary | سالگرد |
answer | جواب |
anybody | هر شخصی |
anymore | دیگر |
anxiety | اضطراب |
Anyway | به هر حال |
apparent | آشکار |
application | کاربرد |
apple | سیب |
apartappeal | درخواست جدایی |
appointment | وقت ملاقات |
appreciate | قدردانی |
approach | رویکرد |
appropriate | مناسب |
approval | تصویب |
approve | تایید |
approximately | تقریبا |
Arab | عرب |
architect | معمار |
area | حوزه |
argue | جر و بحث |
argument | برهان |
arise | بوجود امدن |
arm | بازو |
armed | مسلح |
army | ارتش |
around | دور و بر |
arrange | ترتیب دادن |
arrangement | ترتیب |
arrest | بازداشت |
arrival | ورود |
arrive | رسیدن |
art | هنر |
Article | مقاله |
artist | بازیگر |
artistic | هنری |
as | مانند |
Asian | آسیا |
aside | جدا |
ask | پرسیدن |
asleep | خواب |
aspect | جنبه |
assault | حمله |
assert | ادعا کردن |
assess | ارزیابی کنید |
assessment | ارزیابی |
asset | دارایی |
assign | اختصاص دادن |
assignment | وظیفه |
assistant | دستیار |
associate | وابسته |
association | اتحادیه |
assume | وانمود کردن |
assumption | فرض |
assure | اطمینان دادن |
at | در |
athlete | ورزشکار |
athletic | ورزشی |
atmosphere | جو |
attach | پیوست کردن |
attempt | تلاش |
attend | مراجعه كردن |
attention | توجه |
attitude | نگرش |
attorney | وکیل |
attract | جذب کنند |
attractive | جذاب |
attribute | صفت |
audience | شنوندگان |
author | نویسنده |
authority | قدرت |
auto | خودکار |
available | در دسترس |
average | میانگین |
avoid | اجتناب کردن |
award | جایزه |
aware | آگاه |
awareness | آگاهی |
away | دور |
awful | ناخوشایند |
baby | کودک |
back | بازگشت |
background | زمینه |
bad | بد |
badly | به طور بد |
bag | کیف |
bake | پشت |
balance | تعادل |
ball | توپ |
ban | ممنوع کردن |
band | باند |
bank | بانک |
bar | بار |
barely | به سختی |
barrel | بشکه |
barrier | مانع |
base | پایه |
baseball | بیسبال |
basic | ابتدایی |
basically | اساسا |
basis | پایه |
basket | سبد |
basketball | بسکتبال |
bathroom | حمام |
battery | باتری |
battle | نبرد |
be | بودن |
beach | ساحل دریا |
bean | لوبیا |
bear | خرس |
beat | ضرب و شتم |
beautiful | زیبا |
beauty | زیبایی |
because | زیرا |
become | شدن |
bed | تخت |
bedroom | اتاق خواب |
beer | آبجو |
before | قبل از |
begin | شروع |
beginning | مبدی |
behavior | رفتار – اخلاق |
behind | پشت |
being | بودن |
belief | باور |
believe | ایمان داشتن |
bell | زنگ |
belong | تعلق داشتن |
below | پایین |
belt | کمربند |
bench | نیمکت |
bend | خم شدن |
benefit | سود |
beside | در کنار |
besides | در کنار |
best | بهترین |
bet | شرط |
better | بهتر |
between | بین |
beyond | فراتر |
Bible | کتاب مقدس |
big | بزرگ |
bike | دوچرخه |
bill | صورت حساب |
billion | بیلیون |
bind | بستن |
biological | بیولوژیکی |
bird | پرنده |
birth | تولد |
birthday | روز تولد |
bit | بیت |
blade | تیغه |
blame | سرزنش کردن |
blanket | پتو |
blind | نابینا |
block | مسدود کردن |
blood | خون |
blow | دمیدن |
blue | آبی |
board | تخته |
boat | قایق |
body | بدن |
bomb | بمب |
bombing | بمب گذاری |
capable | توانا |
capacity | ظرفیت |
capital | سرمایه، پایتخت |
captain | کاپیتان |
capture | گرفتن |
car | ماشین |
carbon | کربن |
card | کارت |
care | اهميت دادن |
career | حرفه |
careful | مراقب باشید |
carefully | با دقت |
carrier | حامل |
ase | مورد |
cash | پول نقد |
cast | قالب |
cat | گربه |
catch | گرفتن |
category | دسته بندی |
Catholic | کاتولیک |
cause | علت |
ceiling | سقف |
celebrate | جشن گرفتن |
celebration | جشن |
celebrity | فرد مشهور |
cell | سلول |
center | مرکز |
central | مرکزی |
century | قرن |
CEO | مدیر عامل |
ceremony | مراسم |
certain | مسلم – قطعی |
certainly | قطعا |
chain | زنجیر |
chair | صندلی |
chairman | رئيس هیئت مدیره |
challenge | چالش |
chamber | محفظه – اتاق |
champion | قهرمان |
championship | قهرمانی |
chance | شانس. فرصت |
change | تغییر دادن |
changing | تغییر می کند |
channel | کانال |
Chapter | فصل |
cheese | پنیر |
chef | سرآشپز |
chemical | شیمیایی |
chest | قفسه سینه |
chicken | مرغ |
chief | رئیس |
child | کودک |
childhood | دوران کودکی |
Chinese | چینی ها |
chip | تراشه |
chocolate | شکلات |
choice | انتخاب |
cholesterol | کلسترول |
choose | انتخاب کنید |
Christian | مسیحی |
Christmas | کریسمس |
church | کلیسا |
cigarette | سیگار |
circle | دایره |
circumstance | موقعیت، پیش آمد |
cite | نقل قول |
citizen | شهروند |
city | شهر |
civil | مدنی |
civilian | غیر نظامی |
claim | مطالبه |
class | کلاس |
classic | کلاسیک |
classroom | کلاس درس |
clean | تمیز |
clear | روشن |
clearly | به وضوح |
client | مشتری |
climate | اقلیم |
climb | بالا رفتن |
clinic | درمانگاه |
clinical | بالینی |
clock | ساعت |
close | بستن |
closely | به طرز نزدیک |
closer | نزدیک تر |
clothes | لباس ها |
clothing | تن پوش |
cloud | ابر |
club | باشگاه |
clue | سرنخ |
cluster | خوشه |
coach | مربی ورزشی |
coal | زغال سنگ |
coalition | ائتلاف |
coast | ساحل |
coat | کت |
code | کد |
coffee | قهوه |
cognitive | شناختی |
cold | سرد |
collapse | سقوط – فروپاشی |
colleague | همکار |
collect | جمع آوری کنید |
collection | مجموعه |
collective | جمعی |
college | دانشکده |
colonial | استعماری |
color | رنگ |
column | ستون |
combination | ترکیبی |
combine | ترکیب کردن |
come | بیا |
comedy | کمدی |
comfort | راحتی |
comfortable | راحت |
command | فرمان |
commander | فرمانده |
comment | اظهار نظر |
commercial | تجاری |
commission | کمیسیون |
commit | مرتکب شدن |
commitment | تعهد |
committee | کمیته |
common | مشترک |
communicate | برقراری ارتباط |
communication | ارتباط |
community | انجمن |
company | شرکت |
compare | مقایسه کنید |
comparison | مقایسه |
compete | رقابت کنند |
competition | رقابت |
competitive | رقابتی |
competitor | رقیب |
complain | شکایت |
complaint | شکایت |
complete | کامل |
completely | به طور کامل |
complex | مجتمع |
complicated | بغرنج |
component | جزء |
compose | ساختن |
composition | ترکیب بندی |
comprehensive | جامع |
computer | کامپیوتر |
concentrate | تمرکز |
concentration | تمرکز |
concept | مفهوم |
concern | نگرانی |
concerned | نگران |
concert | کنسرت |
conclude | نتیجه گرفتن |
conclusion | نتیجه |
concrete | بتن |
condition | شرایط. شرط |
conduct | هدایت |
conference | کنفرانس |
confidence | اعتماد به نفس |
confident | مطمئن |
confirm | تایید |
conflict | تعارض |
confront | مواجه شدن |
cheese | پنیر |
chef | سرآشپز |
chemical | شیمیایی |
chest | قفسه سینه |
chicken | مرغ |
chief | رئیس |
child | کودک |
childhood | دوران کودکی |
Chinese | چینی ها |
chip | تراشه |
chocolate | شکلات |
choice | انتخاب |
cholesterol | کلسترول |
choose | انتخاب کنید |
Christian | مسیحی |
Christmas | کریسمس |
church | کلیسا |
cigarette | سیگار |
circle | دایره |
circumstance | چگونگی، امر، تفصیل، شرایط محیط، پیش امد، شرح |
cite | نقل قول |
citizen | شهروند |
city | شهر |
civil | مدنی |
civilian | غیر نظامی |
claim | مطالبه |
class | کلاس |
classic | کلاسیک |
classroom | کلاس درس |
clean | تمیز |
clear | روشن |
clearly | به وضوح |
client | مشتری |
climate | اقلیم |
climb | بالا رفتن |
clinic | درمانگاه |
clinical | بالینی |
clock | ساعت |
close | بستن |
clothes | لباس ها |
clothing | تن پوش |
cloud | ابر |
club | باشگاه |
clue | سرنخ |
cluster | خوشه |
coach | مربی ورزشی |
coal | زغال سنگ |
coalition | ائتلاف |
coast | ساحل |
coat | کت |
code | کد |
coffee | قهوه |
cognitive | شناختی |
cold | سرد |
collapse | سقوط – فروپاشی |
colleague | همکار |
collect | جمع آوری کنید |
collection | مجموعه |
collective | جمعی |
college | دانشکده |
colonial | استعماری |
color | رنگ |
column | ستون |
combination | ترکیبی |
combine | ترکیب کردن |
come | بیا |
comedy | کمدی |
comfort | راحتی |
comfortable | راحت |
command | فرمان |
commander | فرمانده |
comment | اظهار نظر |
commercial | تجاری |
commission | کمیسیون |
commit | مرتکب شدن |
commitment | تعهد |
committee | کمیته |
common | مشترک |
communicate | برقراری ارتباط |
communication | ارتباط |
community | انجمن |
company | شرکت |
compare | مقایسه کنید |
comparison | مقایسه |
compete | رقابت کنند |
competition | رقابت |
competitive | رقابتی |
competitor | رقیب |
complain | شکایت |
complaint | شکایت |
complete | کامل |
completely | به طور کامل |
complex | مجتمع |
complicated | بغرنج |
component | جزء |
compose | ساختن |
composition | ترکیب بندی |
comprehensive | جامع |
computer | کامپیوتر |
concentrate | تمرکز |
concentration | تمرکز |
concept | مفهوم |
concern | نگرانی |
concerned | نگران |
concert | کنسرت |
conclude | نتیجه گرفتن |
conclusion | نتیجه |
concrete | بتن |
condition | شرایط. شرط |
conduct | هدایت |
conference | کنفرانس |
confidence | اعتماد به نفس |
confident | مطمئن |
confirm | تایید |
conflict | تعارض |
confront | مواجه شدن |
confusion | گیجی |
Congress | کنگره |
congressional | کنگره |
connect | اتصال |
connection | ارتباط |
consciousness | آگاهی |
consensus | اجماع، وفاق |
consequence | نتیجه |
conservative | محافظه کار |
consider | در نظر گرفتن |
considerable | قابل توجه |
consideration | توجه |
consist | تشکیل شده است از |
consistent | استوار |
constant | مقدار ثابت |
constantly | دائما |
constitute | تشکیل می دهند |
constitutional | مشروطه |
construct | ساختن |
construction | ساخت و ساز |
consultant | مشاور |
consume | مصرف کردن |
consumer | مصرف كننده |
consumption | مصرف |
contact | مخاطب |
contain | حاوی |
container | ظرف |
contemporary | امروزی |
content | محتوا |
contest | مسابقه |
context | متن نوشته |
continue | ادامه هید |
continued | ادامه داد |
contract | قرارداد |
contrast | تضاد |
contribute | مشارکت |
contribution | مشارکت |
control | کنترل |
controversial | بحث برانگیز |
controversy | جنجال – جدال سرسختانه |
convention | قرارداد |
conventional | مرسوم |
conversation | گفتگو |
convert | تبدیل |
conviction | محکومیت |
convince | متقاعد کردن |
cook | پختن |
cookie | کوکی |
cooking | پخت و پز |
cool | سرد |
cooperation | مشارکت |
cop | پلیس |
clothes | لباس ها |
clothing | تن پوش |
cloud | ابر |
club | باشگاه |
clue | سرنخ |
cluster | خوشه |
coach | مربی ورزشی |
coal | زغال سنگ |
coalition | ائتلاف |
coast | ساحل |
coat | کت |
code | کد |
coffee | قهوه |
cognitive | شناختی |
cold | سرد |
collapse | سقوط – فروپاشی |
colleague | همکار |
collect | جمع آوری کنید |
collection | مجموعه |
collective | جمعی |
college | دانشکده |
colonial | استعماری |
color | رنگ |
column | ستون |
combination | ترکیبی |
combine | ترکیب کردن |
come | بیا |
comedy | کمدی |
comfort | راحتی |
comfortable | راحت |
command | فرمان |
commander | فرمانده |
comment | اظهار نظر |
commercial | تجاری |
commission | کمیسیون |
commit | مرتکب شدن |
commitment | تعهد |
committee | کمیته |
common | مشترک |
communicate | برقراری ارتباط |
communication | ارتباط |
community | انجمن |
company | شرکت |
compare | مقایسه کنید |
comparison | مقایسه |
compete | رقابت کنند |
competition | رقابت |
competitive | رقابتی |
competitor | رقیب |
complain | شکایت |
complaint | شکایت |
complete | کامل |
completely | به طور کامل |
complex | مجتمع |
complicated | بغرنج |
component | جزء |
compose | ساختن |
composition | ترکیب بندی |
comprehensive | جامع |
computer | کامپیوتر |
concentrate | تمرکز |
concentration | تمرکز |
concept | مفهوم |
concern | نگرانی |
concerned | نگران |
concert | کنسرت |
conclude | نتیجه گرفتن |
conclusion | نتیجه |
concrete | بتن |
condition | شرایط. شرط |
conduct | هدایت |
conference | کنفرانس |
confidence | اعتماد به نفس |
confident | مطمئن |
confirm | تایید |
conflict | تعارض |
confront | مواجه شدن |
confusion | گیجی |
Congress | کنگره |
congressional | کنگره |
connect | اتصال |
connection | ارتباط |
consciousness | آگاهی |
consensus | اجماع، وفاق |
consequence | نتیجه |
conservative | محافظه کار |
consider | در نظر گرفتن |
considerable | قابل توجه |
consideration | توجه |
consist | تشکیل شده است از |
consistent | استوار |
constant | مقدار ثابت |
constantly | دائما |
constitute | تشکیل می دهند |
constitutional | مشروطه |
construct | ساختن |
construction | ساخت و ساز |
consultant | مشاور |
consume | مصرف کردن |
consumer | مصرف كننده |
consumption | مصرف |
contact | مخاطب |
die | بمیر |
diet | رژیم غذایی |
differ | فرق داشتن |
difference | تفاوت |
different | ناهمسان |
differently | متفاوت |
difficult | دشوار |
difficulty | دشواری |
dig | حفر کردن |
digital | دیجیتال |
dimension | بعد، ابعاد، اندازه |
dining | ناهار خوری |
dinner | شام |
direct | مستقیم |
direction | جهت |
directly | به طور مستقیم |
director | کارگردان |
dirt | خاک |
dirty | کثیف |
disability | ناتوانی |
disagree | مخالف بودن |
disappear | ناپدید می شوند |
disaster | فاجعه |
discipline | انضباط |
discourse | گفتمان |
discover | كشف كردن |
discovery | کشف |
discrimination | تبعیض |
discuss | بحث و گفتگو |
discussion | بحث |
disease | بیماری |
dish | ظرف |
dismiss | رد |
disorder | بی نظمی |
display | نمایش دادن |
dispute | اختلاف نظر |
distance | فاصله |
distant | غیر صمیمی |
distinct | متمایز |
distinction | تشخیص، برتری |
distinguish | تمیز دادن |
distribute | توزیع کردن |
distribution | توزیع |
district | ناحیه |
diverse | گوناگون، متنوع |
diversity | تنوع |
divide | تقسیم کنید |
division | تقسیم |
divorce | طلاق |
DNA | دی ان ای |
do | انجام دادن |
doctor | دکتر |
document | سند |
dog | سگ |
domestic | داخلی |
dominant | غالب |
dominate | چیره شدن |
door | در، درب |
double | دو برابر |
doubt | شک |
down | پایین |
downtown | مرکز شهر |
dozen | ده |
draft | پیش نویس |
drag | بکشید |
drama | نمایش |
dramatic | نمایشی |
dramatically | به طور چشمگیری |
draw | قرعه کشی |
drawing | طراحی |
dream | رویا |
dress | لباس |
drink | نوشیدنی |
drive | راندن |
driver | راننده |
drop | رها کردن |
drug | دارو |
dry | خشک |
due | ناشی از |
during | در حین |
dust | گرد و خاک |
duty | وظیفه |
each | هر یک |
eager | مشتاق |
ear | گوش |
early | زود |
earn | بدست آوردن |
earnings | درآمد |
earth | زمین |
ease | سهولت |
easily | به راحتی |
east | شرق |
eastern | شرقی |
easy | آسان |
eat | خوردن |
economic | اقتصادی |
economics | اقتصاد |
economist | اقتصاددان |
economy | اقتصاد |
edge | حاشیه، غیرمتمرکز |
edition | نسخه |
editor | ویرایشگر |
educate | آموزش |
education | تحصیلات |
educa | آموزش و پرورش |
fabric | پارچه |
face | صورت |
facility | امکانات |
fact | حقیقت |
factor | عامل |
factory | کارخانه |
faculty | دانشکده |
fade | محو شدن |
fail | شکست |
failure | شکست |
fair | نمایشگاه |
fairly | منصفانه |
faith | ایمان |
fall | سقوط |
false | نادرست |
familiar | آشنا |
family | خانواده |
famous | معروف |
fan | پنکه |
fantasy | فانتزی |
far | دور |
farm | مزرعه |
farmer | مزرعه دار |
fashion | روش |
fast | سریع |
fat | چربی |
fate | سرنوشت |
father | پدر |
fault | عیب |
favor | لطف |
favorite | مورد علاقه |
fear | ترس |
feature | ویژگی |
federal | فدرال |
fee | هزینه |
feed | خوراک |
feel | احساس کنید |
feeling | احساس |
fellow | همکار |
female | زن |
fence | حصار |
few | تعداد کمی |
fewer | کمتر |
fiber | فیبر |
fiction | داستان |
field | رشته |
fifteen | پانزده |
fifth | پنجم |
fifty | پنجاه |
fight | مبارزه کردن |
fighter | جنگنده |
fighting | دعوا کردن |
figure | شکل |
file | فایل |
fill | پر کردن |
film | فیلم |
final | نهایی |
finally | سرانجام |
finance | دارایی، مالیه، سرمایه گذاری |
financial | مالی |
find | پیدا کردن |
finding | یافته |
fine | خوب |
finger | انگشت |
finish | تمام کردن |
fire | آتش |
firm | محکم |
first | اولین |
fish | ماهی |
fishing | صید ماهی |
fit | مناسب |
fitness | تناسب اندام |
five | پنج |
fix | ثابت |
flag | پرچم |
flame | شعله |
flat | تخت |
flavor | طعم و مزه |
flee | فرار کن |
flesh | گوشت |
flight | پرواز |
float | شناور |
floor | کف |
flow | جریان |
flower | گل |
fly | پرواز |
focus | تمرکز |
folk | مردم |
follow | دنبال کردن |
following | ذیل |
food | غذا |
foot | پا |
football | فوتبال |
for | برای |
force | زور |
foreign | خارجی |
forest | جنگل |
forever | برای همیشه |
forget | فراموش کردن |
form | فرم |
formal | رسمی |
formation | تشکیل |
former | سابق |
formula | فرمول |
forth | چهارم |
fortune | ثروت |
forward | رو به جلو |
found | یافت |
foundation | پایه |
founder | پایه گذار |
four | چهار |
fourth | چهارم |
frame | قاب |
framework | چارچوب |
free | رایگان |
freedom | آزادی |
freeze | یخ زدگی |
French | فرانسوی |
frequency | فرکانس |
frequent | زود زود |
frequently | مکررا |
fresh | تازه |
friend | دوست |
gift | هدیه |
gifted | با استعداد |
girl | دختر |
girlfriend | دوست دختر |
give | دادن |
given | داده شده |
glad | خوشحالم |
glance | نگاه |
glass | شیشه |
global | جهانی |
glove | دستکش |
go | برو |
goal | هدف |
God | خداوند |
gold | طلا |
golden | طلایی |
golf | گلف |
good | خوب |
government | دولت |
governor | فرماندار |
grab | گرفتن |
grade | مقطع تحصیلی |
gradually | به تدریج |
graduate | فارغ التحصیل |
grain | غلات |
grand | بزرگ |
grandfather | بابا بزرگ |
grandmother | مادر بزرگ |
grant | اعطا کردن |
grass | چمن |
grave | قبر |
gray | خاکستری |
great | عالی |
greatest | بزرگترین |
green | سبز |
grocery | خواربار |
ground | زمین |
group | گروه |
grow | رشد |
growing | رو به رشد |
growth | رشد |
guarantee | ضمانت |
guard | نگهبان |
guess | حدس بزن |
guest | مهمان |
guide | راهنما |
guideline | راهنمای |
guilty | گناهکار |
gun | تفنگ |
guy | پسر |
habit | عادت داشتن |
habitat | زیستگاه |
hair | مو |
half | نیم |
hall | سالن |
hand | دست |
handful | تعداد انگشت شماری |
handle | رسیدگی |
hang | آویزان شدن |
happen | به وقوع پیوستن |
happy | خوشحال |
hard | سخت |
hardly | به ندرت |
hat | کلاه |
hate | نفرت |
have | دارند |
he | او |
head | سر |
headline | عنوان |
headquarters | مرکز فرماندهی |
health | سلامتی |
healthy | سالم |
hear | شنیدن |
hearing | شنیدن |
heart | قلب |
heat | حرارت |
heaven | بهشت |
heavily | به شدت |
heavy | سنگین |
heel | پاشنه |
height | ارتفاع |
helicopter | بالگرد |
hell | جهنم |
hello | سلام |
help | کمک |
helpful | مفید |
her | او |
here | اینجا |
heritage | میراث |
hero | قهرمان |
herself | خودش |
hey | هی |
hi | سلام |
hide | پنهان شدن |
high | بالا |
highlight | برجسته |
highly | بسیار |
highway | بزرگراه |
hill | تپه |
him | به او |
himself | خودش |
hip | باسن |
hire | استخدام |
his | خود |
image | تصویر |
imagination | خیال پردازی |
imagine | تصور کنید |
immediate | فوری |
immediately | بلافاصله. مستقیما |
immigrant | مهاجر |
immigration | مهاجرت |
impact | ضربه |
implement | پیاده سازی |
implication | پیامد |
imply | تصویر |
importance | خیال پردازی |
important | تصور کنید |
impose | فوری |
impossible | بلافاصله. مستقیما |
impress | مهاجر |
impression | مهاجرت |
impressive | ضربه |
improve | پیاده سازی |
improvement | پیامد |
in | تصویر |
incentive | خیال پردازی |
incident | تصور کنید |
include | فوری |
including | بلافاصله. مستقیما |
income | مهاجر |
incorporate | مهاجرت |
increase | ضربه |
increased | پیاده سازی |
increasing | پیامد |
increasingly | تصویر |
incredible | خیال پردازی |
indeed | تصور کنید |
independence | فوری |
independent | بلافاصله. مستقیما |
index | مهاجر |
Indian | مهاجرت |
indicate | ضربه |
indication | پیاده سازی |
individual | پیامد |
industrial | تصویر |
industry | خیال پردازی |
image | تصور کنید |
imagination | فوری |
imagine | بلافاصله. مستقیما |
immediate | مهاجر |
immediately | مهاجرت |
immigrant | ضربه |
immigration | پیاده سازی |
impact | پیامد |
implement | تصویر |
implication | خیال پردازی |
imply | تصور کنید |
importance | فوری |
important | بلافاصله. مستقیما |
impose | مهاجر |
impossible | مهاجرت |
impress | ضربه |
impression | پیاده سازی |
impressive | پیامد |
improve | تصویر |
improvement | خیال پردازی |
in | تصور کنید |
incentive | فوری |
incident | بلافاصله. مستقیما |
include | مهاجر |
including | مهاجرت |
income | ضربه |
incorporate | پیاده سازی |
increase | پیامد |
increased | تصویر |
increasing | خیال پردازی |
increasingly | تصور کنید |
incredible | فوری |
indeed | بلافاصله. مستقیما |
independence | مهاجر |
independent | مهاجرت |
index | ضربه |
Indian | پیاده سازی |
indicate | پیامد |
indication | تصویر |
individual | خیال پردازی |
industrial | تصور کنید |
industry | فوری |
image | بلافاصله. مستقیما |
imagination | مهاجر |
imagine | مهاجرت |
immediate | ضربه |
immediately | پیاده سازی |
immigrant | پیامد |
immigration | تصویر |
impact | خیال پردازی |
implement | تصور کنید |
implication | فوری |
ew | او |
Jewish | یهودی |
job | کار |
join | پیوستن |
joint | مفصل |
joke | شوخی |
journal | مجله |
journalist | روزنامه نگار |
journey | سفر |
joy | شادی |
judge | قضاوت کنید |
judgment | داوری |
juice | آب میوه |
jump | پرش |
junior | جوان |
jury | هیئت داوران |
just | فقط |
justice | عدالت |
justify | توجیه |
keep | نگاه داشتن |
key | کلید |
kick | لگد زدن |
kid | بچه |
kill | کشتن |
killer | قاتل |
killing | کشتن |
kind | نوع |
king | پادشاه |
kiss | بوسه |
kitchen | آشپزخانه |
knee | زانو |
knife | چاقو |
knock | در زدن |
know | دانستن |
knowledge | دانش |
lab | آزمایشگاه |
label | برچسب |
labor | کار یدی |
laboratory | آزمایشگاه |
lack | عدم |
lady | خانم |
lake | دریاچه |
land | زمین |
landscape | چشم انداز |
language | زبان |
lap | دامان |
large | بزرگ |
largely | تا حد زیادی |
last | آخر |
late | دیر |
later | بعد |
Latin | لاتین |
latter | دومی |
laugh | خنده |
launch | راه اندازی |
law | قانون |
lawn | چمن |
lawsuit | طرح دعوی در دادگاه |
lawyer | وکیل |
lay | درازکشیدن |
layer | لایه |
lead | رهبری |
leader | رهبر |
ew | او |
Jewish | یهودی |
job | کار |
join | پیوستن |
joint | مفصل |
joke | شوخی |
journal | مجله |
journalist | روزنامه نگار |
journey | سفر |
joy | شادی |
judge | قضاوت کنید |
judgment | داوری |
juice | آب میوه |
jump | پرش |
junior | جوان |
jury | هیئت داوران |
just | فقط |
justice | عدالت |
justify | توجیه |
keep | نگاه داشتن |
key | کلید |
kick | لگد زدن |
kid | بچه |
kill | کشتن |
killer | قاتل |
killing | کشتن |
kind | نوع |
king | پادشاه |
kiss | بوسه |
kitchen | آشپزخانه |
knee | زانو |
knife | چاقو |
knock | در زدن |
know | دانستن |
knowledge | دانش |
lab | آزمایشگاه |
label | برچسب |
labor | کار یدی |
laboratory | آزمایشگاه |
lack | عدم |
lady | خانم |
lake | دریاچه |
land | زمین |
landscape | چشم انداز |
language | زبان |
lap | دامان |
large | بزرگ |
largely | تا حد زیادی |
last | آخر |
late | دیر |
later | بعد |
Latin | لاتین |
latter | دومی |
laugh | خنده |
launch | راه اندازی |
law | قانون |
mutual | متقابل |
my | من |
myself | خودم |
mystery | رمز و راز |
myth | اسطوره |
naked | برهنه |
name | نام |
narrative | روایت |
narrow | محدود، تنگ |
nation | ملت |
national | ملی |
native | بومی |
natural | طبیعی |
naturally | به طور طبیعی |
mutual | متقابل |
my | من |
myself | خودم |
mystery | رمز و راز |
myth | اسطوره |
naked | برهنه |
name | نام |
narrative | روایت |
narrow | محدود، تنگ |
nation | ملت |
national | ملی |
native | بومی |
natural | طبیعی |
naturally | به طور طبیعی |
mutual | متقابل |
outside | خارج از |
oven | فر |
over | بر فراز |
overall | به طور کلی |
overcome | غلبه بر |
overlook | نادیده گرفتن |
owe | مدیون |
own | خود را |
owner | مالک |
pace | سرعت |
pack | بسته |
package | بسته بندی |
page | صفحه |
pain | درد |
painful | دردناک |
paint | رنگ کردن |
painter | نقاش |
painting | رنگ آمیزی |
pair | جفت |
pale | رنگ پریده |
Palestinian | فلسطینی |
palm | نخل |
pan | ماهی تابه |
panel | پانل |
pant | شلوار |
paper | کاغذ |
parent | والدین |
park | پارک |
parking | توقفگاه خودرو |
part | بخش |
participant | شرکت کننده |
participate | شرکت کردن |
outside | خارج از |
oven | فر |
over | بر فراز |
overall | به طور کلی |
overcome | غلبه بر |
overlook | نادیده گرفتن |
owe | مدیون |
own | خود را |
owner | مالک |
pace | سرعت |
pack | بسته |
package | بسته بندی |
page | صفحه |
pain | درد |
painful | دردناک |
paint | رنگ کردن |
painter | نقاش |
painting | رنگ آمیزی |
pair | جفت |
pale | رنگ پریده |
Palestinian | فلسطینی |
palm | نخل |
pan | ماهی تابه |
put | قرار دادن |
qualify | واجد شرایط شدن |
quality | کیفیت |
quarter | ربع |
quarterback | کوارتربک |
question | سوال |
quick | سریع |
quickly | به سرعت |
quiet | ساکت |
quietly | بی سر و صدا |
quit | ترک کردن |
quite | کاملا |
quote | نقل قول |
race | نژاد |
racial | نژادی |
radical | افراطی |
radio | رادیو |
rail | ریل |
rain | باران |
raise | بالا بردن |
range | دامنه |
rank | رتبه |
rapid | سریع |
rapidly | به طور سریع |
rare | نادر |
rarely | به ندرت |
rate | نرخ |
rather | نسبتا |
rating | رتبه بندی |
ratio | نسبت |
raw | خام |
reach | رسیدن |
react | واکنش نشان دهند |
put | قرار دادن |
qualify | واجد شرایط شدن |
quality | کیفیت |
quarter | ربع |
quarterback | کوارتربک |
question | سوال |
quick | سریع |
quickly | به سرعت |
quiet | ساکت |
quietly | بی سر و صدا |
quit | ترک کردن |
quite | کاملا |
quote | نقل قول |
race | نژاد |
racial | نژادی |
radical | افراطی |
radio | رادیو |
rail | ریل |
rain | باران |
raise | بالا بردن |
range | دامنه |
rank | رتبه |
rapid | سریع |
rapidly | به طور سریع |
rare | نادر |
rarely | به ندرت |
rate | نرخ |
rather | نسبتا |
rating | رتبه بندی |
ratio | نسبت |
raw | خام |
reach | رسیدن |
react | واکنش نشان دهند |
put | قرار دادن |
qualify | واجد شرایط شدن |
quality | کیفیت |
quarter | ربع |
quarterback | کوارتربک |
question | سوال |
quick | سریع |
quickly | به سرعت |
quiet | ساکت |
quietly | بی سر و صدا |
quit | ترک کردن |
quite | کاملا |
quote | نقل قول |
race | نژاد |
racial | نژادی |
radical | افراطی |
radio | رادیو |
rail | ریل |
rain | باران |
raise | بالا بردن |
range | دامنه |
rank | رتبه |
rapid | سریع |
rapidly | به طور سریع |
rare | نادر |
rarely | به ندرت |
rate | نرخ |
rather | نسبتا |
rating | رتبه بندی |
ratio | نسبت |
raw | خام |
reach | رسیدن |
surprising | شگفت آور |
surprisingly | به طرز شگفت انگیزی |
surround | احاطه |
survey | نظر سنجی |
survival | بقا |
survive | زنده ماندن |
survivor | بازمانده |
suspect | مشکوک |
sustain | حفظ کنند |
swear | سوگند |
sweep | جارو کردن |
sweet | شیرین |
swim | شنا کردن |
swing | تاب خوردن |
switch | تعویض |
symbol | نماد |
symptom | علامت |
system | سیستم |
table | جدول |
tablespoon | قاشق سوپخوری |
tactic | تاکتیک |
tail | دم |
take | گرفتن |
tale | داستان |
talent | استعداد |
talk | صحبت |
tall | بلند قد |
tank | مخزن |
tap | ضربه زدن |
tape | نوار |
target | هدف |
task | وظیفه |
taste | طعم و مزه |
tax | مالیات |
taxpayer | مالیات دهنده |
tea | چای |
teach | آموزش دهید |
teacher | معلم |
teaching | درس دادن |
team | تیم |
tear | اشک |
surprising | شگفت آور |
surprisingly | به طرز شگفت انگیزی |
surround | احاطه |
survey | نظر سنجی |
survival | بقا |
survive | زنده ماندن |
survivor | بازمانده |
suspect | مشکوک |
sustain | حفظ کنند |
swear | سوگند |
sweep | جارو کردن |
sweet | شیرین |
swim | شنا کردن |
swing | تاب خوردن |
switch | تعویض |
symbol | نماد |
symptom | علامت |
system | سیستم |
table | جدول |
tablespoon | قاشق سوپخوری |
tactic | تاکتیک |
tail | دم |
take | گرفتن |
tale | داستان |
talent | استعداد |
talk | صحبت |
tall | بلند قد |
tank | مخزن |
tap | ضربه زدن |
tape | نوار |
target | هدف |
task | وظیفه |
taste | طعم و مزه |
tax | مالیات |
taxpayer | مالیات دهنده |
tea | چای |
teach | آموزش دهید |
teacher | معلم |
teaching | درس دادن |
team | تیم |
tear | اشک |
tale | داستان |
talent | استعداد |
talk | صحبت |
tall | بلند قد |
tank | مخزن |
tap | ضربه زدن |
tape | نوار |
target | هدف |
task | وظیفه |
taste | طعم و مزه |
tax | مالیات |
taxpayer | مالیات دهنده |
tea | چای |
teach | آموزش دهید |
teacher | معلم |
teaching | درس دادن |
team | تیم |
tear | اشک |
used | استفاده شده |
useful | مفید |
user | کاربر |
usual | معمولی |
usually | معمولا |
utility | سودمندی |
vacation | تعطیلات |
valley | دره |
valuable | با ارزش |
value | مقدار |
variable | متغیر |
variation | تغییر |
variety | تنوع |
various | مختلف |
used | استفاده شده |
useful | مفید |
user | کاربر |
usual | معمولی |
usually | معمولا |
utility | سودمندی |
vacation | تعطیلات |
valley | دره |
valuable | با ارزش |
value | مقدار |
variable | متغیر |
variation | تغییر |
variety | تنوع |
various | مختلف |
used | استفاده شده |
useful | مفید |
user | کاربر |
usual | معمولی |
usually | معمولا |
utility | سودمندی |
vacation | تعطیلات |
valley | دره |
valuable | با ارزش |
value | مقدار |
variable | متغیر |
variation | تغییر |
write | نوشتن |
writer | نویسنده |
writing | نوشتن |
wrong | اشتباه |
yard | حیاط |
yeah | بله |
year | سال |
yell | فریاد زدن |
yellow | رنگ زرد |
yes | آره |
yesterday | دیروز |
write | نوشتن |
writer | نویسنده |
writing | نوشتن |
wrong | اشتباه |
yard | حیاط |
yeah | بله |
year | سال |
yell | فریاد زدن |
yellow | رنگ زرد |
yes | آره |
yesterday | دیروز |
write | نوشتن |
writer | نویسنده |
writing | نوشتن |
wrong | اشتباه |
yard | حیاط |
yeah | بله |
year | سال |
yell | فریاد زدن |
yellow | رنگ زرد |
yes | آره |
yesterday | دیروز |
write | نوشتن |
writer | نویسنده |
آخرین دیدگاهها